English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1127 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
substantialize U اساس دادن یا اساس پیدا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
base course U لایه اساس قشر اساس
gossiped U شایعات بی اساس دادن
gossiping U شایعات بی اساس دادن
gossips U شایعات بی اساس دادن
gossip U شایعات بی اساس دادن
To build on sand. U کار بی اساس کردن
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
foundation U اساس
subsistance U اساس
element U اساس
idlest U بی اساس
elements U اساس
pier foundation U اساس پی
rationale U اس اساس
bedrock U اساس
idles U بی اساس
idle U بی اساس
idled U بی اساس
origins U اساس
insubstatiality U بی اساس
ground U اساس
unsubstantial U بی اساس
unsubstantiality U بی اساس
delusive U بی اساس
basis U اساس
ill founded U بی اساس
groundless U بی اساس
fundamental U اساس
origin U اساس
unfounded U بی اساس
vaporous U بی اساس
cornerstone U اساس
grass roots U اساس
substantially U در اساس
roots U اساس
structure U اساس
structuring U اساس
principium U اس اساس
structures U اساس
root U اساس
cornerstones U اساس
fundament U اساس
groundsel U اساس
nucleus U اساس
baseless U بی اساس
rootless U بی اساس
chimeric U بی اساس
ill-founded U بی اساس
nuclei U اساس
gossip U شایعات بی اساس
gossiping U شایعات بی اساس
gossiped U شایعات بی اساس
Unfounded rumours. U شایعات بی اساس
gossips U شایعات بی اساس
insubstantial U بی اساس بیموضوع
idle rumoues U شایعات بی اساس
data origination U اساس داده
elements U عنصر اساس
gossipry U شایعات بی اساس
foundation U پی ریزی اساس
tittle tattle U شایعات بی اساس
groundwork U زمینه اساس
ignoring U بی اساس دانستن
corner stone U بنیاد اساس
ignores U بی اساس دانستن
corpus juris U اساس قانون
corpus delicti U اساس جرم
tittle-tattle U شایعات بی اساس
ignored U بی اساس دانستن
there is nothing in it U بی اساس است
element U عنصر اساس
groundlessly U بطور بی اساس
ignore U بی اساس دانستن
grounded (his complaint was not grounded U شکایت او بی اساس بود
bedding U بنیاد و اساس هرکاری
rooty of sand U چیز ناپایدار یا بی اساس
fabrics U سبک بافت اساس
subbase course U لایه زیر اساس
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
hot mix base U اساس اسفالتی گرم
fabric U سبک بافت اساس
gossiper U کسیکه شایعات بی اساس میدهد
cotton grade U درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
subbase course U لایه پی قشر زیر اساس
ill founded U دارای شالوده یا اساس بد بی پروپا
euhemerism U اساس تاریخی برای افسانه ها
on an arm's length basis U بر اساس مستقل و برابر بودن [در]
elements U رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
euhemerize U اساس تاریخی قائل شدن برای
average cost pricing U قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
his joys p from baseless hope U خوشیهای اوناشی ازامیدهای بی اساس است
element U رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
It must have a solid foundation. U اساس کار باید محکم باشد
simple interest U سود پول بر اساس سال 063 روزه
it was basedon evclid U اساس ان روی اقلیدس گذارده شده بود
yarn sorting U دسته بندی نخ [بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
plateform U بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
animism U همزاد گرایی اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است
anti federalist U اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
Your slander is completely preposterous . U تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
probit U واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
redundant information U یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
anlage U اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
simulations U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
stagnation thesis U فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
utilitarianism U بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
wool sorting U دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
enewal of contract by tacit agreement U تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
fools paradise U خوشی بی اساس یا خیالی الکی خوشی
invisible hand U منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
pareto criterion U ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
flagging U قرار دادن یک نشانگر در یک موضوع تا بعداگ راحت پیدا شود
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
find U پیدا کردن
detecting U پیدا کردن
to pick up U پیدا کردن
detect U پیدا کردن
detects U پیدا کردن
finds U پیدا کردن
to look up U پیدا کردن
to search out U پیدا کردن
detected U پیدا کردن
averages U پیدا کردن
averaging U پیدا کردن
to pluck up one's heart U دل پیدا کردن
tracked U پیدا کردن
tracks U پیدا کردن
average U پیدا کردن
gains U پیدا کردن
gained U پیدا کردن
gain U پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
averaged U پیدا کردن
smell out U با بو پیدا کردن
track U پیدا کردن
pin point U پیدا کردن
acquire پیدا کردن
give tongue U عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
declined U شیب پیدا کردن
stammer U لکنت پیدا کردن
demonetize U تنزل پیدا کردن
dampen U رطوبت پیدا کردن
dampens U رطوبت پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. U چاره پیدا کردن
qualify U شایستگی پیدا کردن
declines U شیب پیدا کردن
declining U شیب پیدا کردن
to win fame U شهرت پیدا کردن
preempt U حق تقدم پیدا کردن
come to an agreement U موافقت پیدا کردن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
hade U تمایل پیدا کردن
converging U تقارت پیدا کردن
converges U تقارت پیدا کردن
shield U حفاظ پیدا کردن
stammered U لکنت پیدا کردن
converged U تقارت پیدا کردن
converge U تقارت پیدا کردن
shields U حفاظ پیدا کردن
dampened U رطوبت پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
liaise U ارتباط پیدا کردن
to take umbra at U رنجش پیدا کردن از
to work out something U حل چیزی را پیدا کردن
to take a ply U تمایل پیدا کردن
dampening U رطوبت پیدا کردن
decline U شیب پیدا کردن
tout U خریدار پیدا کردن
liaising U ارتباط پیدا کردن
touted U خریدار پیدا کردن
luff U لنگر پیدا کردن
touting U خریدار پیدا کردن
equation of payments U قاعده پیدا کردن
qualifies U شایستگی پیدا کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
prove opplicable U مصداق پیدا کردن
to spring a leaguer U رخنه پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن
touts U خریدار پیدا کردن
to become a necessity U لزوم پیدا کردن
to think out U با فکر پیدا کردن
Recent search history Forum search
2New Format
1Potential
1strong
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1To be capable of quoting
1set the record straight
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1Arousing
1pedal pamping
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com